loading...
zehneagah|روانشناسی اسلامی
barani بازدید : 5 جمعه 13 بهمن 1391 نظرات (1)



روانشناسی قانونی هماهنگ کننده نظریات روانشناختی و روانی و بیماری شناسی لازم برای اجرای کیفر قانونی است.


مقدمه

روانشناسی و پزشکی قانونی در مراحل رشد و تحول خود به اهداف یکدیگر نزدیک شده‌اند. در واقع هر دو رشته با مساله انحراف اجتماعی سر و کار دارند که موجب ایجاد امنیت در جامعه می‌شوند. روانشناسی قانونی به بررسی علل رفتار فردی و تغییر این رفتارها در حیطه قانون می‌پردازد و تلاش می‌کند رفتارهایی که از لحاظ قانونی نابهنجار بشمار می‌روند مورد بررسی و تفحص قرار دهد. 

دادگاه و روان شناسی قانونی

یافته‌های روانشناسی کاربرد گسترده‌ای در حوزه عملکرد دادگاه پیدا می‌کند. هر چند برخی از این یافته‌ها روابط مستقیمی با مسائل قانونی ندارند اما در اکثریت این مسائل چنین روابطی را می‌توان مشاهده کرد. بررسی اظهارات شاهدین ، اعترافات و دفاعهای متهم از دیدگاه روانشناسی شکل دیگری می‌تواند به خود بگیرد. در این راستا در اکثر جوامع از متخصصین روانشناسی و روانپزشکی برای همین مواردی استفاده می‌شود. این متخصصان می‌توانند کمک شایان توجهی در تعیین رای نهایی داشته باشند. 

پدیده دروغ و روان شناسی قانونی

یکی از مسائل مورد توجه در حیطه مسائل مربوط به روانشناسی قانونی مساله دروغ است. این پدیده که تنها به حوزه قانون و مقررات دادگاهی مربوط نمی‌شود و بطور شایعی در روابط عادی انسانها دیده می‌شود گاه برای تعیین یک تکلیف حقوقی بسیار حائز اهمیت و قابل توجه می‌نماید. بر این اساس تعیین علائم دروغ و بررسی صحت و سقم مسائلی که در دادگاه مطرح می‌شود مهم است. در حیطه روان شناسی شاید شگردهای مختلفی وجود داشته باشد که در جریان مصاحبه مورد استفاده قرار بگیرد. معتبرتر از این شگردها آزمونهای مختلفی است که با تکیه بر شواهد بدنی به تعیین احتمال دروغ در افراد می‌پردازد. 

یکی از این آزمونها ابزاری است به نام دروغ سنج که از روی تغییرات فیزیولوژیک بدنی که از طریق الکترودهایی که در نقاط مختلف بدن کار گذاشته می‌شود صحت سخنان فرد مورد نظر را تعیین می‌کند. این دستگاه به تغییراتی چون تغییرات گالوانیکی پوست حساس است. امروزه با تحقیقات مختلفی که در این زمینه صورت گرفته پیشرفتهای مختلفی در استفاده از ابزارهای پیشرفته‌تر بدست آمده است. بطوریکه تلاش شده انتقادات وارده بر استفاده از این ابزار را تا حدی مرتفع سازد. بدیهی است یافته‌های روانشناسی ، مثلا در حوزه روانشناسی فیزیولوژیک ، روانشناسی احساس و روانشناسی ادراک و ... بیشترین کاربرد را در این زمینه داشته است.

barani بازدید : 6 جمعه 13 بهمن 1391 نظرات (0)

 

روانشناسی نظامی به عنوان یکی از حوزه‌های روانشناسی به بررسی مواردی می‌پردازد که به محیطهای نظامی مرتبط هستند. محیطهای نظامی و مسائل حاکم برآن هر چند شباهتهای اساسی با سایر محیطها دارد، اما از لحاظ دارا بودن یکسری ویژگیها که مختص این نوع محیطهاست، روانشناسی تاثیرات خاصی بر آن دارد. به عبارتی محیط نظامی از یک سو به عنوان یک گروه ، قوانین حاکم بر گروهها را داراست و از سوی دیگر ویژگیهایی دارد که آن را از سایر گروهها مجزا می‌سازند.


موضوعات روانشناسی نظامی

روانشناسی در حوزه نظامی به مسائلی از این قبیل می‌پردازد که چگونه می‌توان به گزینش نیروهای نظامی دست زد، بطوری که عملکرد این نیروها با اهداف واحد نظامی همخوانی داشته باشد.


  • چگونه می‌توان نیروها را فعال و نیرومند نگه داشت و از تأثیرات عوامل مخرب دور نگه داشت و فعالیتهای آنها را در راستای اهداف مورد نظر تنظیم کرد؟
  • چگونه می‌توان قوانین و مقررات را به اجرا گذاشت؟ کدام نوع قوانین تغییر رفتار را می‌توان به کار بست؟
  • چه نوع شخصیتهایی مناسب محیطهای نظامی هستند و برای هر پستی مورد نیاز است؟
  • در مواقع بحران ، چه شرایط و چه موقعیتهایی را برای کاهش اثرات استرس باید پیاده کرد؟
  • با مسأله‌ای با عنوان اسارت چه برخوردی می‌توان داشت؟

چگونه می‌توان به کشف برخی حقایق نائل شد؟ 

  • ...

اینها موضوعاتی هستند که در حیطه روانشناسی نظامی مطرح هستند و در کل هدف بررسی و اعمال روشهایی است که رسیدن به اهداف اساسی نظام را میسر می‌سازد. در واقع روانشناسی نظامی سهولت اجرای تغییرات و روشهای مورد نظر را فراهم می‌سازد. 

barani بازدید : 15 جمعه 13 بهمن 1391 نظرات (0)

تاریخچه روان شناسی اجتماعی

توجه به تاثیر اجتماع بر فرد و تعامل فرد و جامعه موضوعی نیست که بشر صرفا در قرن بیستم و با ظهور علم روان شناسی جدید به آن عنایت کرده باشد. بسیاری از فلاسفه و حکما از زمانهای بسیار دور موضوعات روان شناسی اجتماعی را به زبان خود و با روشهای مرسوم عصر خویش مورد بحث و بررسی قرار داده‌اند. از نویسندگان غربی نزدیکترین آنان به عصر ما که در این راه کوشیده‌اند، نام دانشمندان فرانسوی تارد و لوبون از همه بیشتر دیده می‌شود.

اینان تحت تاثیر روان شناسی عصر خود به ویژه روان شناسی شارکو ، رفتارهای اجتماعی را حاصل تقلید و تلقین دانسته و هر یک از دید خود کیفیت نفوذ اجتماع بر فرد را توضیح داده‌اند. این کوششها بالاخره در دهه اول قرن حاضر به نوشتن اولین کتابهای روان شناسی اجتماعی توسط راس و مکدوگال از انگلیس و وونت از آلمان انجامید. از آن تاریخ این دانش اجتماعی به ویژه در امریکا ، آهنگ رشد پرشتابی به خود گرفت و از جهات مختلف دستخوش تحول و تکامل شد.

به مرور روشهای دقیق تجربی در تار و پود این علم رسوخ کرد و نیازهای اجتماعی مسیر آن را از بحثهای صرفا نظری به جانب حوزه‌های کاربردی مختلف هدایت کرد. موضوعات اصلی این شاخه در طی صد سالی که از عمر آن می‌گذرد، تفاوت عمده نکرده است و تغییرات مشاهده شده به منظور استوار سازی روشهای تحقیق و گسترش موضوعات قبلی بوده است.

روان شناسی اجتماعی در طول عمر خود گهگاه با بحرانهایی جدی مواجه شده است که حملات پیاپی منتقدان در دهه 70 نمونه‌ای از آن است. در این دوره منتقدان درباره فایده و نیز علمی بودن آن سوالاتی بنیادین مطرح کردند، اما روان شناسی اجتماعی با درگیر شدن روز افزون در روند حل معضلات اجتماعی به تثبیت موقعیت خود در میان سایر علوم انسانی و اجتماعی پرداخته است. 

barani بازدید : 16 جمعه 13 بهمن 1391 نظرات (0)

 

در یک نگاه وسیع روان شناسی مرضی (Psychopathology) شاخه‌ای از روان شناسی است که به بررسی رفتار نابهنجار (مرضی) می‌پردازد، ولی در یک معنای محدودتر یکی از پایه‌های اصلی روانپزشکی و روان شناسی بالینی است که به توصیف ، طبقه‌بندی ، تعیین علت و بررسی فرایند اختلالهای روانی می‌پردازد.


دید کلی

عوامل متعددی بر این نکته اشاره دارند که امروزه ، فشار زندگی بیش از قرن گذشته است. مصرف زیاد داروهای آرامبخش ، قرصهای خواب آور ، سو مصرف مواد و جنایات خشونت‌بار ، انواع شیوه‌های درمانی علمی و غیرعلمی و … ، اما اکثر مردم به اختلالات روانی دچار نمی‌شوند. آنها به نحوی با مشکلات خود کنار می‌آیند و به فعالیت خود ادامه می‌دهند.

در عین حال افرادی وجود دارند که در برابر مشکلات تسلیم شده‌اند و دیگر نمی‌توانند شخصا از عهده کارها برآیند و نیز افرادی وجود دارند که سبک زندگی آنها را بر مدار خودویرانگری (Self-Destruction) می‌چرخد. این افراد و رفتارشان به عنوان نابهنجار (Abnormal) نامگذاری شده و از افراد و رفتار بهنجار جدا شده است. اما تعیین مرز مشخص بین بهنجار و نابهنجار با وجود ملاکهای متعددی که وجود دارد، کار آسانی نیست. 

barani بازدید : 14 جمعه 13 بهمن 1391 نظرات (0)



 
یکی از مشکلات اصلی که پژوهشگران هیجان با آن روبرو هستند فهمیدن علت یا علتهای هیجان است. در این بررسی علیتی دیدگاه‌های متعددی مطرح شده است که دیدگاه‌های زیستی ، روان تکاملی ، شناختی رشدی ، روان کاوی ، اجتماعی ، جامعه شناختی ، فرهنگی و انسان شناختی از جمله آنها هستند.


نگاه اجمالی

هیجانها چند بعدی هستند. هیجانها به صورت پدیده‌های ذهنی ، زیستی ، هدفمند و اجتماعی وجود دارند. هیجانها از این نظر احساسهای ذهنی هستند که باعث می‌شوند به صورت خاصی مثل عصبانی یا شاد احساس کنیم. هیجانها واکنش‌های زیستی هم هستند. آنها پاسخهای بسیج کننده انرژی‌اند که بدن را برای سازگار شدن با هر موقعیتی که روبرو می‌شویم آماده می‌سازند. برای مثال خشم نوعی میل انگیزشی در ما ایجاد می‌کند تا کاری انجام دهیم که معمولا آن را انجام نمی‌دهیم، مثلا با یک دشمن بجنگیم یا به یک بی‌عدالتی اعتراض کنیم. هیجانها پدیدهای اجتماعی نیز هستند. وقتی هیجانی می‌شویم علائم قابل تشخیص چهره‌ای ، ژستی و کلامی می‌فرستیم که کیفیت هیجان پذیری ما را به دیگران منتقل می‌کند. (مثل حرکت ابروهایمان و تن صدایمان)


این اصطلاح از ریشه لاتین Emovere به معنی حرکت ، تحریک ، حالت تنش یا تهییج مشتق شده است.


ابعاد هیجان

  • عنصر ذهنی به هیجان احساس می‌دهد یعنی تجربه ذهنی‌ای که هم معنی و هم اهمیت شخصی دارد. هیجان از نظر شدت و کیفیت در سطح ذهنی احساس می‌شود.

  • عنصر زیستی فعالیت دستگاه‌های خودمختار و هورمونی را شامل می‌شود، به این صورت که آنها برای آماده کردن رفتار کنار آمدن سازگارانه آن در هیجان دخالت دارد. فعالیت نورو فیزیولوژیکی آن چنان با هیجان آمیخته است که هر گونه تلاش برای تجسم فردی عصبانی که برانگیخته نباشد تقریبا غیرممکن است.

  • عنصر کارکردی (هدفمند) به این سوال مربوط می‌شود که وقتی فردی هیجانی را تجربه می‌کند چه فایده‌ای از آن می‌برد. آدم بدون هیجان از لحاظ تکاملی در مقایسه با سایر آدمها اشکال دارد. برای مثال تجسم کنید فردی که قابلیت ترس ، علاقه یا عشق ندارد از نظر بقای جسمانی و اجتماعی چقدر در وضعیت نامساعدی قرار دارد.

  • عناصر بیانگر جنبه اجتماعی و ارتباطی هیجان است. تجربه‌های خصوصی ما از طریق ژستها ، آواگریها ، و بویژه جلوه‌های صورت به دیگران ابراز و منتقل می‌شوند. پس هیجانها کل بدن ما را درگیر می‌کنند. احساسها و پدیدارشناسی مان ، زیست شیمی و نظام عضلانی مان ، امیال و هدفهایمان و ارتباط و تعاملمان با دیگران است.
barani بازدید : 19 جمعه 13 بهمن 1391 نظرات (0)

نگاه اجمالی

  • علت رفتار چیست؟

  • کدام شرایط رفتار را فعال ساخته و آن را هدایت می‌کند؟

  • چرا شخص رفتاری را‌ که آغاز می‌کند، آن راادامه می‌‌دهد و به آن خاتمه می‌دهد؟

    رفتارهای انسان به استثنای برخی بازتاب‌های ساده به «انگیزه» (Motive) بستگی دارد. به عبارت دیگر ، ظهور رفتار انسان تنها به وجود محرک و متغیرهای ژنتیک وابسته نیست، بلکه شدت و فرکانس متغیرهای مداخله‌گر درون ارگانیزمی (درون انسان) در پدیدآیی رفتارهای انگیزشی سهم بسزایی دارد. فرایندهای انگیزشی جهت و شدت رفتارهای هدفمند را تعیین می‌کنند و افراد این فرایندها را در ذهن خود به صورت امیال آگاهانه تجربه می‌کند.

تعریف انگیزش

تعریف انگیزش (Motivation) بستگی به مفاهیم نظری روان شناسی دارد. در واقع تعریف یک روان شناس از انگیزش به دیدگاه او بستگی دارد. فروید ، کتل ،مورفی ، هب و... تعارفی را در مورد انگیزش ارائه کرده‌اند، اما در یک جمع‌بندی کلی می‌توان انگیزش را به صورت « مجموع متغیرها‌ی پیچیده ارگانیزمی و محیطی که کنش آنها به فعالیت عمومی و جهت‌دار احساس و رفتار منجر می‌شود.» تعریف کرد. 

جایگاه انگیزش در روان شناسی

« روان شناسی انگیزش » جایگاه مهمی در روان شناسی دارد و چنین استنباط می‌گردد که روان‌شناسی انگیزش با مسائل و پدیده‌هایی سر و‌‌ کار دارد که کل روان‌شناسی با آن روبرو است. با کمی دقت می‌توان دریافت که برای پژوهشگران مسائل اساسی عبارتند از اینکه:

چرا رفتار خاصی پدید می‌آید؟ چرا رفتار هدفدار است؟ چرا رفتار به صورت پیوسته و متناوب اتفاق می‌افتد؟ و...

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 35
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 5
  • بازدید کلی : 275
  • کلیپ های تصویری

    فیلم تعویض ضریح اباعبدالله الحسین(ع)